Autoconverted from "32.srt"

اين يک دستور است که يانگوم به دادستاني کل قصر برود

 

چرا؟ چرا؟

 

براي اينکه زندگي رئيس دشمنان را نجات داده اي

 

در آنجا از شما تحقيق خواهد شد

 

چه؟

 

سر پرست جنايي

 

بله آقا

 

(قسمت 32)

 

اگر يانگوم دشمن را درمان نمي کرد ما کشته مي شديم

 

چطور اين کار مي تونه يک جرم باشه

 

بله اين درسته ما توسط يانگوم نجات يافتيم

 

احتمالاً اين يک سو تفاهم است به زودي روشن خواهد شد

 

من هم اميد دارم

 

نگراني ندارد ..ما بايد راجع به اين موضوع بيشتر بفهميم

 

بگذار فرماندار برگردد با او صحبت زيادي دارم

 

آقا يک مدت زياد بوده است

 

من گزارشات راجع به شکست دشمن را خوانده ام

 

پادشاه از اين موضوع خيلي خوشحال است

 

بله من آنجا بودم وقتي که سوم مون را در ژولا پيدا کردم

 

من ديدم شما به رقا ص خانه مي رفتيد...

 

بنابراين من با پارک بو کوم حرف زده بودم

 

من از او شنيدم

 

پادشاه خيلي نگران است
به خاطر تهاجمهاي فراوان

 

به وسيله يوه جي ژاپني

 

بنابراين او از شما و افسر مين پرسيده
چه کسي ژاپني ها را شکست داد

 

و آقا کيم چي سونگ براي از بين بردن يوه جي آمده بود

 

بودPyung-Ahnآقا کيم چي سونگ شخصي نيست که در ...

 

ومن فکر مي کنم پادشاه قصد داردامور دفاعي را توسعه دهد
و موضوع او را به دادستاني سلطنتي بکشد

 

Kim Chi-Sung...آقا

 

من نمي توانم با پادشاه براي توسعه دادن امور دفاعي کشور
مخالفت بکنم...

 

به هر صورت ما به کسي احتياج داريم که اين عنان را بکشد

 

شما مرد کامل و مطمئني براي اين کار هستيد

 

متشکرم آقا

 

پادشاه گزارش او را خوانده است
و خيلي خوشحال است...

 

شما که به بدون زيان رساندن به مردم اينکار را کرديد

 

آهان? او انجام داده?

 

بنابراين اين کار خيلي آساني است که شما به دادستاني بياييد
کار خوب!!!

 

مطمئني

 

چه چيزي نادرست است؟

 

آنها دروغ دروغ

 

اين يک گزارش مخدوش شده است

 

فرماندار فرار کرده بودموقعيکه
آنها به صورت حفاظت شده همگي حمله کردند

 

و او بدون نقشه باقي ماند تا من برگردم

 

و يک خدمتکار با دشمن همکاري کرده

 

در آن وقت او بود که عقبنشيني شده

 

زيرا او تباني داشته...

 

و بعداً حمله شده او چه موقع شانس داشت

 

نه آن خدمتکار به من کمک کرد وقتي
من به دشمن حمله کردم

 

بنا براين من قصد دارم اين موضوع را گزارش کنم
و براي او پاداش بگيرم

 

در آن وقت او زحمت فراواني کشيد

 

در گزارشي که به پادشاه شده حقيقت حرف مردم ذکر شده...

 

دارند با دشمن تباني مي کنند
...بنابراين ما بايد

 

او را به سختي تنبيه کنيم که مثال خاص وعام بشود

 

چه؟

 

احتمالا او قبلا توسط پليس تحقيق شده

 

شما کليد حفاظت شهر را به دشمن نداديد؟

 

نه... کليد حفاظت شهر را تحويل داديد؟

 

شما انجام نداديد ...راست

 

بنا براين شما با دشمن تباني نکرديد...

 

و کليد شهر را به آنها نداديد؟

 

اين مقدار کم و کوچک در دفتر جريره جي يو
اينجوري نيست اما در دادستان کل

 

تباني در قانون
هرگز من چنين کاري انجام نداده ام...

 

اينجا يک سربازي است که شما
را در ساحل ديده است...

 

روزي که دشمن تجاوز کرده

 

شما رئيس دشمن را درمان کرديد

 

چطور ايندرمان را توضيح مي دهيد؟

 

اما...

 

شما قصد داريد که
انکار کنيد که رئيس دشمن را درمان کرده ايد
بله همينطور؟

 

بسه ديگه

 

شما يانگوم نيستيد؟

 

او به من در شکست دشمن کمک کرده

 

بنابراين مي توانيد براي او هزينه کنيد؟

 

اگر چه چيزهايي در گزارش آمده ولي من وظيفه دارم که تحقيق بکنم

 

اين گزارش دروغ و نادرست است

 

دروغ؟ در آن وقت شما بايد اين را اثبات کنيد

 

من انجام ميدهم

 

او يک نامه پنهاني به من نوشته است

 

به طوريکه شما مي بينيد که
من توانا بودم که دشمن را شکست دهم

 

زيرا او براي من نوشتنه بود

 

جزئيات وضعشان را

 

يک شخص چه طور مي تواند با دشمن به طور موقت در تباني باشد

 

وقتي که نامه به من رسيد
او با زندگي خودش ريسک کرد؟

 

من نامه گزارش را آوردم
که او در جي يو چه کار انجام داده...

 

هرگز
اما من انتظار ندارم که آن را در اين راه بکار برم

 

در آن وقت شما گفتيد که اين گزارش مخدوش و دروغ

 

اين درست است

 

پس آن يک دروغ است
او چگونه با رئيس دشمن را درمان کرد؟

 

او اين کار را انجام داد
براي اينکه زندگي مردم در خطر بود

 

لطفا يک گزارش جديد درباره اين موضوع بنويسيد
تحقيق را همين حالا به تعويق بيا ندازيد

 

آقا شما چرا مي خواهيد بگوييد گزارش من مخدوش شود؟

 

گزارش نوشته شده فرماندار دروغ است

 

دروغ چطور مي تواند با اين حال که شهر محافظت شده
به آساني هم حمله کنند

 

مگر اينکه خدمتکار با دشمن تباني کرده

 

درمان او براي رئيس دشمن
ثابت ميکند که او با دشمن است

 

من مي خواهم از شما بپرسم؟
آيا من به شما نگفته بودم که در محافظت از شهرگوش به زنگ باشيد

 

پس چگونه به همين راحتي تجاوز شد؟

 

علاوه بر آن شما فرار کرديد
وقتي شنيديد دشمن حمله کرده

 

براي اينکه من قصد داشتم نقشه ديگري بکشم

 

بنابراين شما نمي توانيد از اتفاقات آنجا اطلاعي داشته باشيد...

 

ما بين دشمنها
و مردم بوديم,

 

چطور مي توانيد رهبر باشيد وقتي از مردم روي بر گردانديد...

 

سعي کنيد براي مردم شهر خودتان را سرزنش بکنيد

 

حتي اگر چنين باشد درمان رئيس دشمن در قانون جرم است

 

بنا براين طبيعي است او اين موضوع را غلط فهميده است

 

اگر او مي نشست و نگاه ميکرد
مردم کشته مي شدند؟

 

اگر او رئيسشان را درمان نمي کرد
رئيس دشمن مرده بود

 

و شما نمي توانيد فرض کنيد ارتشي را بدون رئيس

 

و ارتش بدون رئيس همينطوري نابود مي شد

 

آقا رئيس مردم را تهديد کرد
خواهش مي کنم بفهميد

 

او مي توانست وانمود کند که اين کار را انجام داده

 

اما او رئيس را به طور صحيح درمان کرد
و او حتي با آنها ادامه داد

 

اين هم يک دروغ است

 

سر نگهبان شما چگونه فکر مي کنيد؟

 

اگر کسي رئيس دشمن را نگه دارد
او نبايد

 

در دادگاه ارتش سعي بنماييد؟

 

مردم دارند تحمل مي کنند
به طوريکه شمار تهاجمات در حال افزايش است

 

بنا براين پادشاه سفارش کرده
خودش به سختي آنها را تنبيه کند...

 

چه کسي عمل تباني با دشمن دارد

 

اما تنها يک پزشک خد متکار دشمن را درمان کرد

 

اگر ما او را زنده نگه ميداريم
براي اين است که دشمن را شکست داده ايم

 

شما چه قصدي داريد
در سياست عمومي با مردم؟

 

شما شنيديد؟
درباره بانو پزشک يانگوم

 

بله آن اخبار نا مربوط دوست ندارد...

 

زيا او يکي از خودمان است

 

من مي دانم که بايد چه کاري در اين وضعيت انجام دهد

 

بانوي پزشک نميخواست که رئيس را درمان کند...

 

او زندگي خود را به خطر انداخت
فقط به خاطر اينکه او يک بانوي پزشک خدمتکار است

 

معهذا زندگيش روي لبه تيغ است...

 

آنها تهديد ميکردند که ديگران را ميکشند هميطور

 

پس اين از يک دليل بيشتر است

 

ملکه گفته که درد زياد دارد

 

باشه

 

يک بانوي پزشک از جزيره جي يو?

 

آن Jang-Duk?

 

چطور چنين چيزي اتفاق افتاده؟

 

بلي
اونميخواست که در چنين وضعي رئيس دشمن را درمان کند?

 

من نمي دانم
آنها تهديد کردند مردم را مي کشند...

 

اگر او رئيس را درمان نکند؟

 

بله

 

آن بايد وضع مشکلي داشته باشد

 

بله ملکه
پادشاه دستور داده که تنبيه سختي بکنند او را

 

براي اينکه مثال خاص و عام شوند کساني که با دشمن تباني مي کنند

 

از او دارند تحقيق مي کنند

 

همينطور است؟

 

ملکه پادشاه دارد وارد مي شود

 

صحبت شما راجع به بانوان پزشک چه بود

 

من راجع موضوع مهمي با آنها حرف مي زدم

 

در مورد يک بانوي پزشک در جزيره جي يو

 

چه کسي در حال حاضر توسط پليس تحقيق مي شود

 

يک بانوي پزشک از جزيره جي يو

 

شما او را نمي شناسيد

 

من به آنها گفتم که بايد مثال خاص وعام بشه...

 

در مورد اجراي قانون
اما من در خصوص جزئيات چيزي نمي دانم

 

من هنوز فکر مي کنم شما بايد راجع به او چيز هايي بدانيد

 

چه چيزي در صحبتهاي شماست

 

چطور يک مامور دولتي عيبش را به گردن يک خدمتکار مي اندازد
و خدمتکار را سرزنش مي کند

 

و يک گزارش مخدوش شده ارائه مي دهد

 

هن دونگ محل کارش را در جزيره جي يو ترک کرده
و پاداش بانوي پزشک...

 

چه کسي به ما موران در شکست دادن دشمن کمک کرد

 

اما آقا اورئيس دشمنان را درمان کرده

 

اما شما از ما خواستيد که بايد مثال خاص وعام بشود کسي که از قانون تخطي کرده

 

نه! نه!

 

دليل اينک من شما را اينگونه سفارش کردم

 

به خاطر اين بود که کسي که به مردم در موقع تهاجمات آسيب برساند بايد تنبيه شود...

 

اما او جان همه مردم را نجات داده

 

او رئيس دشمن را درمان کرد براي اينکه
جان مردم را نجات دهد چطور اين کار مي تواند تباني با دشمن باشد؟

 

آنجا واقعه اي نبايد باشد اينجا جايي نيست
که ما مباني و اصول را فراموش کنيم

 

زيرا ما خيل روي ظواهر تمرکز ميکنيم اينطور نيست؟

 

لطف شما زياد است

 

آنجا او يانگوم است

 

من فکر کردم شما در سختي زيادي بوديد

 

شما کارداني سختي انجام مي دهيد
شما کار مي کرديد در اينجا؟

 

من همين حالا مجبور هستم به پيش پليس بروم
بنابراين شما مي توانيد پيش به سوي خانه برويد

 

يانگوم

 

بنابر اين شما بانوي پزشک از جزيره جي يو هستيد

 

دوبار سلام
شما آمديد بله همينطور

 

بلي آن خارج راه چرخاند

 

من فکر کردم آن جنک دوک بود

 

او آنجا نبود وقتي اون اتفاق افتاد

 

من ميبينم که چه اتفاقاتي براي شما افتاده

 

آقا من آمدم
برگردم به داروخانه قصر خوب
خيلي خوب

 

من آن را همه اش را مديون جنک دوک مي دانم
او راز بهبود بيماريها را به من ياد داد

 

بله

 

بيماري رئيس دشمنان يک نوع التهب دروني روده بود
بيماريش حاد بود

 

درمان آن بيماري ساده نبوده حتما شما مطالعه زيادي کرديد

 

بنابراين شما مشغول رفتن به جي يو خواهيد بود

 

بله به محض اينکه آقاي مين يک دو روز کارش را انجام بده...

 

شما کجا مي مانيد؟
من شما را بعد از کارم ديدار خواهم کرد

 

احتمالا آقا من در منزل آقاي مين خواهم بود

 

باشه

 

...آقا من در جستجوي شما بودم

 

چرا؟

 

مي خواهم در مورد قسمت پزشکي حرف بزنم

 

آزمايش با نوان پزشک در روز هفتم

 

باشه

 

اين به خاطر پزشکي نيست

 

براي اين است که تنها اميد برگشت به کاخ اين آزمون است

 

آنها مي گويند تنها راهي که يک خدمتکار مي تواند به کاخ
بيايد همين است

 

من مي خواهم برگردم و
آنها را تنبيه کنم

 

از کساني که مشکلات را براي من و بانو هن و مادرم
خودم اين را دوست دارم

 

چه؟تنبيه کنيد؟

 

گفتن شما بوي انتقام مي دهد؟

 

بله آقا من دنبال راهي هستم که به کاخ برگردم

 

من تعجب ميکنم از آنچه برا ي يانگوم اتفاق افتاده

 

منم همينطور

 

اگر آن اينجا نبود
او آنجا براي امتحان مي رفت

 

آن سخت است که بشناسد زمانيکه
آنها انتخاب خواهند نمود بانوان پزشک را

 

Pyung-Ahn آقا بازرس Kim Chi-Sung
به دادگاه کشيده خواهند شد

 

آقاي کيم چي سينگ ؟بله

 

آن خوب است
چناچه خودتان ويک شخص ديگر بايد از پادشاه محافظت بکند

 

آقاي کيم شخص ديگري که به من توصيه شده شما هستيد

 

و من فکر مي کنم شما بايد اطراف در باشيد

 

برگرديد به اداره توسعه
همان چيزي است که او مي خواهد

 

او پرسيده درباره شما

 

هر چيز ناراحت براي خودتان است؟

 

...اوه نه

 

مامور پارک کجاست؟

 

قبلا او با خدمتکارها بود

 

او به خارج رفت که ببيند هن يونگ را

 

يک مدت زياد اينجا بوده است از زماني که شما در گذشته اينجا بوديد

 

شما بايستي دوستانتان را در داد گاه ملاقات نماييد
من به شما کمک خواهم کرد

 

من نمي خواهم اين کار را الان انجام دهم

 

من با ارزش بر خواهم گشت

 

در آن وقت آنها را ملا قات خواهم نمود

 

و آن همان چيزي است که بانو هن مي خواهد

 

آقا آقاي جونک از داروخانه اينجا هستند

 

من از شما يک بار ديگر خواهم پرسيد

 

شما از آنچيزي که در گذشته در ذهنتان بوده تغيير موضع نداده ايد

 

براي شما هنوز ممکن است که تمرين پزشکي کنيد

 

با تنفر قلبتان؟

 

که آن کار را انجام بدهيد

 

نه تنفر من بيشتر شده وقتي امروز کاخ را ديدم

 

شما هنوز از حسها يتان عدول نکرده ايد

 

شما تنها کسي هستيد که مي توانيد او را منصرف کنيد

 

شما بايد او را متوقف کنيد
شما بايد او را منصرف کنيد

 

وگرنه او نمي تواند روي تمرينات پزشکي تمرکز کند

 

با آن چيزي که در قلب اوست
شما چگونه توقع داريد او روي پزشکي تمرکز داشته باشد

 

او تنها راجع به انتقام فکر مي کند

 

اما بانو سو اين گونه شخصيتي ندارد

 

کسي لايق است که

 

مي تواند به آساني قلبش را تغيير دهد

 

حتي اگر او تنها با شور خالص شورع کرده باشد

 

او مي تواند خودش را تغير دهد وقتي که به کاخ بر مي گردد

 

من باور دارم که بانو سو راه خودش را تغيير نمي دهد

 

حتي اگر او مقداري راهش را تغيير دهد براي اين است که بايد تصميم بگيرد

 

يانگوم من نمي توانم درباره امتحان پزشکي کمکت کنم

 

من معذرت مي خواهم

 

آقا کيم شخص ديگري که به من توصيه شده شماييد

 

ومن فکر مي کنم شما بايد اطراف در باشيد

 

برگرديد به اداره توسعه اين همان چيزي است که آنها مي خواهند

 

او درباره شما از من پرسيد

 

من دارم اينجا را ترک مي کنم آقا

 

چرا؟شما هنوز از من رنجيده ايد؟

 

نه آقا؟

 

پس چرا من را ترک مي کنيد
براي اين است که آقاي کيم هم به من احتياج داره

 

بر روي آن يکي دو روز بيشتر فکر کنيد

 

از موقعي که برگشتيد فکر زيادي بر روي آن نداريد

 

اگر شما بياييد به هنگ يونگ در خانه شما را مي ديدم

 

به جاي شما بودم ترک مي کردم اينجا را بدون
اينکه آنهارا ببينم

 

او در اداره پليس بود

 

ديروز چطور بود

 

او يک خدمتکار است

 

چطور مي تواند به صورت تنها سفر کند

 

آقاي مين به طور قطع بايد اجازه دهد که ما را ديدار کند

 

براي اين است که اين محبت براي ما نيست

 

او ما را فراموش کرده است

 

اوه نه اي درست نيست

 

پس آن چه چيز است

 

اگر من ديدار بکنم در آن وقت است که من خيلي زياد دلتنگ مي شوم

 

وقتي داگو در گذشته به جي يو آمد

 

چه چيزي نادرست بود
چرا باعث ناراحتي شما مي شود

 

به هر صورت او ديگه کيه؟
او فقط مي خورد مي خورد

 

Iيک مامور اداري جي يو هستم

 

يانگوم من شما را نشناختم دستپخت شما خيلي خوب

 

لطفا به من بيشتر بدهيد

 

حداقل به ما تعارف کن که ما هم بخوريم

 

اگر خوراک مال خودش بود هم اينقدر مي خورد او
ادب را به طور کل فراموش کرده

 

نه اين که شما مي گوييد درست نيست

 

آقا شما انجام نداديد حالا پدرتان خيلي ناراحت

 

حتي پدرتان دلشکسته بود وقتي
شما جي يو را ترک کرديد

 

او گفت که يک مامور دولتي مانند يک روح بايد باشد

 

و او خوب است ومن نبايد نگراني داشته باشم

 

اما او اصلا خوب نگاه نکرد

 

او مقاومتش را با اميد برگرداند به شما واميد دارد که به اداره توسعهدوباره برگرديد

 

اما من شنيدم شما بار ديگر روابط تان را با اوکاهش داديد

 

شما نبايستي آن کار را انجام مي داديد

 

لطفا در مورد پدرتان فکر کنيد آقا

 

چرا شما استراحت نمي کنيد؟
شما مي خواهيد فردا ما را ترک کنيد

 

آقا

 

من يک سوال از خودتان دارم

 

لطفا بگوييد

 

شما بايد آنکار را براي من انجام دهيد

 

البته..من انجام مي دهم هر آنچه شما بخواهيد..بگوييد

 

من اميدوار بودم که شما
به عنوان پليس در هنگ يونگ کار کنيد

 

نه هنوز

 

من مي توانم در آينده اي کار را بکنم

 

اين آرزوي من

 

آقا

 

من به شما قول دادم من تا آخر دوره با شما خواهم بود

 

براي من فرق نمي کند با شما
در جي يو باشم يا در کاخ

 

فقط بانو هن دوست دارد

 

شما مجبور هستيد براي دولت در پايتخت کار کنيد

 

بودن با قدرت
نه فقط ماند بدون قدرت

 

من به کاخ براي اطمينان بر مي گردم

 

او رفت؟

 

بله خدمتکار رفت

 

من مجبور هستم اين را به او بدهم

 

بانوي من شما خوب انجام مي دهيد

 

من اميد دارم شما سردتان نشود

 

من متاسفم
هيچ چيز براي گرم کردنتان ندارم

 

هي عجله کن من سردم

 

آقا من الان يک درخواست دارم

 

لطفا به من مقداري وقت دهيد تا اينجا کپه اي در ست کنم

 

ما زمان براي اينکار نداريم

 

خواهش مي کنم او مثل مادر من مي مونه

 

خواهش مي کنم به من اجازه بدهيد يک کپه اينجا درست کنم باشه

 

يانگوم

 

يانگو من تا اينجا دويدم براي اينکه با تو خداحافظي نکردم

 

من شما را ديروز ديدم

 

اما شما داريد به سفر دور مي رويد و من حداقل بايد بييايم وشما سوار قايق بشويد

 

اتفاقا چرا شما اينجا هستيد

 

داگو

 

اين مکاني است که بانو هن در آنجا دفن شده است

 

بانوي من ! چقدر غمگين

 

چطور اينجا کپه اي نيست

 

من از مامور براي همين درخواست کردم

 

خواهش مي کنم آقا

 

اکنون من مي بينم که شما شخصي سنگدل هستيد

 

شما او را که مي شناسيد

 

نه اينطور نيست

 

اوه يانگوم من به شهر مي رم و با مقداري ابزار بر مي گردم

 

شما اين کار را انجام مي دهيد

 

بلي شما اينجا به منتظر ما باشيد

 

بسته را به به من بده

 

بيا بريم

 

شما نمي خواستيد که يک گور اينجا بسازيد

 

اين کار چه معني مي تونه داشته باشه

 

اين زمينمان است

 

پس اين زمين به کسي تعلق دارد

 

اين جا براي گورها نيست

 

ما نمي توانيم يک گور اينجا بسازيم

 

اونگ ريو) پشت کوه است که يک شعبه هم به خارج مي آيد)

 

آن سوي درياچه آنجا همچنين يک نفر غرق شده و مرده بود

 

چي؟

 

صدا هاي آب و باد شبيه صداي گريه زنان هستند

 

بنابر اين اينجا بايد يک زن خيلي ناراحت باشد

 

شما چطور متوجه شديد آقا

 

اين مکان سو تنگ کيول است

 

شاهزاده سوگواريهاي غمگين است

 

او جانشين سوگواريهاي غمگين است
و هيچکس نيست که بيايد

 

بنابراين هرگز آرزو متوقف نمي شود

 

اگر بزرگ سالها بفهمند شما به زحمت سوار خواهيد شد

 

همچنين آرامش گور از بين مي رود

 

يانگوم ما بايد چه کاري انجام دهيم

 

من به شما گفته بودم
اگر ما کپه را نساخته بوديم

 

ما نبايستي در اين اوضاع باشيم

 

شما چه قصد داريد چه کار انجام دهيد

 

به کجا برويم يانگوم

 

يانگوم

 

آقا...شما احساس خفگي نداريد
شما احساس تب نداريد

 

شما عرق سرد مي کنيد سرفه مي کنيدو تحمل کنيد

 

شما از بيماري من چه مي دانيد

 

من بانوي پزشک جي يو هستم

 

من فکر مي کنم بيماري شما را بشناسم و مي توانم آنرا در مان کنم

 

اگر اين کار به خاطر گور است

 

يک پزشک با بيمارش معامله نمي کند

 

باشه شما آن راه را به نظر من برسانيد

 

لطفا اجازه دهيد نبضتان را بگيرم

 

چطور است؟

 

من فکر ميکنم که آن بيماري است
که من فکر مي کنم

 

مي توانم سعي خودم را بکنم

 

از زماني که من 7 ساله بودم من اشتها نداشتم

 

و بدنم به همبن دليل ضعيف رشد کرد

 

دکتر هاي زيادي آن را واکنش منفي به غذا عنوان کردند و تشخيص دادن

 

و به من نسخه پزشکي دادن که همه آنها موقتي بود

 

و بدنم خيلي ضعيفتر رشد کرد

 

آنها نمي توانند کار بکنند حالا

 

اگر شما من را درمان کنيد اتفاقي نمي افتد
ولي اگر نتوانيد توسط پدر ومادرم تنبيه مي شويد

 

من سعي خواهم کرد

 

نه

 

پدر

 

من راجع به ايشان شنيدم

 

آيا اطمينان داريد که بدنتان را به يک بانوي پزشک مي سپاريد
من اطمينان دارم اين حرفت بي معني است

 

او به وسيله نگاه کردن از روي صورتم بيماريم را تشخيص داد

 

حتي اگر اينگونه باشد باز هم به هيچ وجه
شما پسر با ارزش من هستيد

 

پدر من مي دونم

 

بنا براين من به او اطمينان دارم پس اجازه بدهيد کارش را انجام دهد
براي يک دليل بگذاريد کارش را انجام دهد

 

انجام دهيد

 

اما اگر بدتر شديد يا اتفاق بدي افتاد چه

 

شما تنبيه مي شويد
متوجه شديد

 

شما آن را درست ديديد
به من بگوييد چه ديديد

 

يک گاو چرب کيست و کاکل خارج کمر را بگيريد

 

زرد پي ها وغشا ها را دور بيا ندازيد

 

گوشت را بالاي ديگ بگذاريد وخرد کنيد در يک ديگ بگذاريد

 

شما در جي يو با يانگوم خواهيد بود

 

آن عيبش نيست
پسر او سفارش کردکه اين کار را انجام دهد

 

به هر حال اين زحمت زيادي دارد

 

او نپرسيد در مورد گوشت گاو سفارش شده اما از يک بيماري رهايي يافت

 

من مي دانم... چرا او گوشتهاي خرد شده را بالاي ديگ نگه داشت

 

برويد و بيار مقداري گوشت
پس ما مي توانيم مقداري اينجا بپزيم

 

اوه نه اجازه بدهيد نرم نزديک او

 

من دارم اجازه مي دهم که اين کار را بکند
زيرا ما هرچه سعي نموديم او مقاومت کرد

 

اما او يک بانوي پزشک دون پايه
ويک خدمتکار دون پايه است

 

علاوه بر اون درمان فقط با گوشت گاو
من که به اون اطمينان ندارم

 

شايد او کسي به نظر برسد که به مردم آسيب مي رساند

 

اما به او يک فرصت بدهيد

 

مجبوري از رودخانه آب ببري

 

تمام اب رودخانه

 

ساکت شو وبرو کمک کن

 

چرا شما با من اينجوري حرف مي زنيد
من کم کسي نيستم

 

مامور مختص جي او لا
مامور محض

 

با من جر وبحث نکن

 

روزهاي زيادي يانگوم اين کار را کرده است
ومن مي توانم گوشت کوبيده شده را بگيرم

 

فقط صبر کن...ما بايد يه زودي در باره او بشنويم

 

اگر اينگونه است بايد رفت
و از بند آزاد ش کنيم و برويم

 

چه؟او به بند شود

 

من را ول کن !انجام بده

 

اشتباه کردم

 

چرا شما؟
شما با او چه کار کرديد؟

 

به جاي خوب شدن و درمان بيماري دارد استفراغ مي کند

 

شما چطور جرات مي کنيد مردم را احمق فرض کنيد

 

او مجبور استفراغ کنه
او بهبود پيدا ميکنه اگر مقدار بيشتري بخوره

 

اين موضوع طبيعي است

 

شما چه طور جرات مي کنيد
همين حالا متوقف کنيد
متوقف کنيد واز اينجا برويد

 

او اصلا نمي خواد خوب شه
او يک بار ديگر تحمل مي کنه

 

او را همين حال از خانه بيرن بياندازيد

 

نه ترجيحا به اداره پليس گزارش دهيد

 

بله آقا

 

آقا شما يک چيزي بگوييد

 

اگر شما بخواهيد من متوقف مي کنم

 

نهايتا اين بيماري براي من وپدرتان نيست شما هستيد که بايد بيماري را دفع کنيد

 

پدر... من سعي مي کنم که تحمل کنم اين وضع را

 

اگر من بتوسط اي دارو بهبود مي يابم بگذار اين کار را بکند

 

او کسي است که من به او اطمينان دارم
ومطمئن هستم که من را درمان مي کند

 

باز هم....به هيچ وجه

 

اين راهش ..ما مي توانيم قبل از رسيدن به جي يو سوار شويم

 

من نفرت زده شدم

 

من به راه پليس کشيده شدم

 

شما مغلوب پليس شده ايد

 

شنيدم که من به دروغ
به شکستن کنده ها متهم شده ام

 

از اين راه فرار کنيم

 

فرار؟چطور به يانگوم خبر بدهيم

 

درست ....يانگوم

 

چه اتفاقي افتاده

 

آيا تو خوب هستي

 

بله..من احساس خيلي خوبي دارم

 

آن بيماري مربوط به غذا بود و با غذا هم بيمار تمام شد

 

اما پزشکان فقط نسخه نوشتند و به اين موضوع توجه نداشتند

 

و نشانه ها بيماري رشد کرد به جاي پيدا کردن علت بيماري

 

علت؟

 

زرد آّ ب خون جمع شد

 

و روده ها آسيب ديده بود

 

بنا براين من يک روش براي پاک کردن روده ها به کار بردم

 

با روش پاک کردن

 

شما ديديد که فقط با عصاره گوشت گاو
و آب خالص استفاده کردم بيماري او بهبود يافت

 

آموزگارم گفته که اين روش در کشورهاي بزرگ استفاده مي شه

 

غرب چين بنابر اين اين روش خوب شناخته نشده

 

عصاره به سمت روده ها مي رود

 

و با فشار همه چيز خارج مي شود

 

و با پوساندن از آنجا خارج مي شود

 

بعد از استفاده از اين دستورات پزشکي و بعد از درمان من از اينجا مي روم

 

بنا براين او کاملا بهبود يافته

 

بله اما او نبايد تا 3 سال گوشت گاو بخورد

 

اين خيلي سخت که تا 3 سال گوشت گاو نخوره؟

 

متشکرم

 

آقا ..من يک سوال دارم

 

چطور شما مطمئن بوديد که من مي توانم شما را درمان کنم

 

من مي دانستم شما با اين خودباوريتان مي توانيد من را درمان کنيد

 

من متوجه شدم که شما خدمتکار واقعي نيستيد

 

اما من مي دانستم که او با اين خود باوريش مي تواند اين کار را انجام دهد

 

او قبلا ادبيات روم باستان ويونان و چين را حفظ کرده بود

 

وکتاب چنگ را مطالعه کرده وبه ده کشور دنيا رفته

 

به طوريکه مردم معمولي حرفهايش را نمي فهمند

 

من راه ديگري جز تشکر از شما ندارم

 

اما يک مکان خوب برايتان درست مي کنم

 

براي کسي که در زمين من دفن است

 

واقعا اين کار را انجام مي دهي؟

 

البته

 

ما آنجا يک آرامگاه خواهيم ساخت و از آن محافظت مي کنيم شما نگران نباشيد

 

پس شما يک بانوي پزشک از جي يو هستيد؟

 

بله

 

من شنيدم که در کاخ آزموني در مورد بانوان پزشک است

 

چرا شما اينجاييد بايد به آنجا برويد

 

چه؟انجا يک امتحان براي بانوان پزشک است

 

بله روز هفتم در آنجا امتحان مي گيرند

 

آن وقت...فرداست

 

يانگوم ....يانگوم

 

چيه؟يانگوم شما بايد در جي يو باشيد

 

بله ولي اينجا امتحان است بعد از آن امتحان مي رويم

 

ما بايد بمانيم و از اينجا نرويم تا اينکه امتحان دهم

 

حتي اينطوري هم نمتونيم برگرديم

 

آقا خداحافظ

 

متشکرم؟ اسم شما جيه؟

 

اسمم يانگوم است

 

کتاب چنگ هو را مطالعه کرده اي

 

دستورات صورت را به طور کامل حفظ کردم

 

يانگوم!!

 

بانوي من

 

بانوي من!خيلي متشکرم

 

من دارم ميرم امتحان بدم
متشکرم

 

متشکرم بانوي من

 

عجله کنيد!

 

الان در را مي بندند

 

در را نبنديد

 

براي چه؟

 

من يک مامور از جي او لا هستم

 

امتحان فقط براب بانوان پزشک است

 

در اينجا يک بانوي پزشک است
در را باز کنيد

 

موفق باشي

 

بازوم درد گرفت!بازکن

 

شما خوب هستيد

 

يانگوم اينجاست؟بله او اينجاست

 

دستم خوب است

 

برويم جايي چيزي بخوريم

 

اسم شما چيه؟

 

اسم من يانگوم

 

يانگوم را چگونه مي نويسند

 

دانگ چک ينگ سوک

 

بيا تو

 

اوک يي بله

 

يوپ يي بله

 

يانگوم بله

 

بياد تو

 

نمره زياد يا متوسط يا کم

 

اگر شما نمره کم بگيريد در امتحان شکست مي خوريد

 

نشانه هاي بيماري در جگر چيست

 

طعم دهان ترش مي شود

 

و پر حرف مي شود

 

و شخص به آساني باد مي کند

 

درست جواب دادي

 

شما نگران هستيد و به آساني گريه مي کنيد

 

و در آنجا مساله ماهيچه است

 

در مورد نبض چه مي داني؟

 

در مورد نبض چه مي داني؟

 

من مي توانيم نبض قوس را احساس کنم

 

چه زماني طحال شخص خوب کار نمي کند

 

صورتش قهوه اي مي شود و آروق مي زند

 

و زير پا ها و بازويش احساس سنگيني مي کند

 

او نمي تواند زياد حرکت کند و خوابش زياد مي شود

 

و در منطقه نافش احساس درد مي کند

 

(يانگوم:زياد)

 

به من قسمتهايي را بگو که سلامت فرد را نشان مي دهد

 

ادرار..پوست ..صورت ...صدا

 

بعدش

 

چشم...زبان...و موي

 

بعدش

 

آنجا خون و بزاغ و عرق وجود دارد

 

آنها را روي کاغذ و به نوبت بنويس

 

شما کار آموزي انجام نداده ايد که بنويسيد

 

....نه

 

(يانگوم...زياد)

 

بيمار دشمن شماست

 

او يک بيماري سخت دارد و از شما کمک مي خواهد شما
چه کار انجام مي دهيد

 

او را نجات مي دهي يا نه

 

البته او را نجات مي دهم

 

يک شخص که پزشکي مي کند برايش مهم نيست که چه کسي را در مان مي کند

 

من فکر مي کنم شما هم او را نجات مي دهيد

 

اين درست نيست که بر اساس عاطفه پزشکي کنيم

 

من هنوز تصميم نگرفته ام

 

(يانگوم :کم))

 

او ه داره از اونجا مي ياد

 

يانگوم

 

يانگوم؟چطور امتحان دادي؟

 

او به وسيله شلاق خوردن درس ياد گرفته
پس نمي تواند شکست بخورد

 

نه... من شکست خوردم

 

چي؟ من جنگ دوک را ميکشم

 

چي؟شما داريد شوخي مي کنيد شما اين کار را نمي کنيد
چطور تونست اين کار را بکند؟

 

اون داره در مورد من قضا وت مي کنه

 

واقعا؟اون مرد بزرگي

 

او به من نمره کم داد

 

کم؟

 

من شکست خوردم بوسيله نمره کم اون

 

شما صحيح جواب داديد

 

شما خم شده توضيح داديد

 

موفق بشي يا نه
به سوي خانه مين مي رويم

 

نه آن مکان نه

 

چرا؟

 

چرا نه؟

 

عسلم

 

يانگوم شما هنوز اينجا را ترک نکرديد

 

من فردا از اينجا مي رم

 

از چه چيز ناراحت بود؟
چطور ناراحتش کرديد

 

من او را در راه ملاقات کردم
خلاصه کن

 

بعد از خوب کردن يک پسر پول دار

 

خلاصه تر کن

 

او شکست خورده

 

شکست خورده؟براي چي؟

 

او در امتحان بانوان پزشک شکست خورده

 

تو بايد اول مي گفتي

 

يانگوم شکست خورده؟واقعا؟

 

من نميدونم ...اون چي گفته

 

چي؟
تنبيه کنيد؟
انتقام بگيريم؟

 

بله آقا ..من مي خواهم به کاخ بر گردم ويک راه براي انتقام پيدا کنم

 

اگر اينطوري همين حالا مطالعه را متوقف کن

 

پزشکي براي درمان مردم
پس چطور مي تواني اينطور مردم را درمان کني

 

وقتي يک قلب عصباني و پر از کينه داري

 

من هرگز نمي توانم به تو اين اجازه را بدهم

 

چطور مي تواني مردم را درمان کني
وقتي در قلبت عصبانيت و کينه است

 

فقط برو همين حالا همين حالا

 

بانو شما چطور پزشکي ياد گرفتيد

 

اجازه بدهيد ببينم

 

!!!!يانگوم

 

!بله

 

يانگوم..يانگوم دخترم بانو پزشک دربار شده است

 

تو اون را انجام دادي

 

يانگوم!تو تونستي!تو تونستي

 

سو يونگ در کنارجونگ هي و

 

يانگوم در کنار سو يونگ

 

احترام بگذاريد
او رئيس اداره پزشکي است

 

شما در اينجا براي بانوان پزشک شدن تربيت مي شويد

 

اين سفارش مخصوص است که زنان در جاهاي زياد کشور اين گونه رفتار کنند

 

در کاخ خوب باشيد و به خوبي تمرين کنيد

 

فردا آموزش در مرکز پزشکي شروع خواهد شد

 

ساعت 6 صبح جمع شويد

 

متشکرم آقا

 

من هنوزاين را به اطلاع شما نرساندم

 

من هنوز تصميم خاصي نگرفته ام چون از طرف شما مطمئن نيستم

 

روي اين موضوع به دقت فکر کنيد
تا زماني که در اينجا تمرين مي کنيد

 

آقا شما بر مي گرديد به اداره توسعه

 

و يانگوم مجبور ميشه که بانوي پزشک بشه

 

بنابراين ما زندگي دوست داشتني درست مي کنيم

 

اين خوب...بله

 

من مايلم در اوج دنيا باشم

 

بله..بله

 

اما چطور مي توانيد وقتي که خوب نگاه نکنيد

 

من افکار عصباني شما را به خاطر رفتن به جي يو درک مي کنم

 

شما خواستيد که بد جور برگرديد

 

پس چرا خشمگين باشم

 

آنها مي گويند روابط تلخ هم مي تواند شيرين شود

 

من بايد پيوسته رشد کنم

 

آيا شما به هنگ يونگ مي يا يد؟

 

اگر من فرصت داشته باشم درخواست خواهم کرد

 

واقعا؟

 

چيزهاي خارج واقعا چرخانند و خوب بله

 

شما خيلي زياد زحمت کشيديد؟براي چه اينقدر زحمت کشيديد

 

من هنوز يک راه طولاني دارم طولاني

 

وقتي وارد کاخ شويد مجبور هستم

 

از يک کار آموز به بانوي پزشک تبديل شوم

 

مجبور هستم براي آن که به راس برسم

 

شما مجبور خواهيد شد

 

با مطالعه پزشکي به ترتيب به راس برسم
و نبايد کينه در قلبم باشد

 

همين است که آقاي جونگ را عصباني مي کند

 

همينطور بانو هن خشمگين مي شد از اين موضوع

 

اما من قصد دارم اين فکرها را الان کنار بگذارم

 

لطفا همين کار را انجام دهيد ...شما يک راه پيدا خواهيد کرد

 

براي انجام دادن آن دو آرزو

 

شروع آموزش رسمي امروز است

 

پزشک پروفسور جينک به شما درس مي ده

 

احترام بگذاريد

 

بنشينيد

 

هر چه تا الان دانستيد آشغال است

 

همه آنها را فراموش کنيد

 

شما مجبور هستيد ياد بگيريد هر آنچه من به شما ياد مي دهم

 

هر کس مي خواهد مخالفت کند
همين الان اينجا را ترک کند

 

همه فهميديد؟